معنی جهانگرد دریانورد

حل جدول

جهانگرد دریانورد

سندباد


دریانورد، جهانگرد و کاشف پرتغالی

واسکودوگاما


جهانگرد

گردشگر، توریست، سیاح

گیتی‌نورد

گیتی نورد


دریانورد

ملوان

ملاح، کشتیبان

لغت نامه دهخدا

دریانورد

دریانورد. [دَرْ ن َ وَ] (نف مرکب) دریانوردنده. دریارو. آنکه در دریا رود. (آنندراج). مسافر دریا. (از لغت محلی شوشتر - خطی). بحرپیما. بحری. || ملاح. کشتی بان. کشتی ران. نوتی. نواتی:
خاطرم فحل است کو دریا نورد آمد چو شیر
شیر بستن گربه آسا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
|| کنایه از عرفا و ارباب ذوق. (لغت محلی شوشتر خطی).

فرهنگ فارسی هوشیار

کعبه جهانگرد

گتک جهانگرد گواژ: خور

فرهنگ عمید

دریانورد

کسی که با کشتی روی دریا گردش و مسافرت کند،
ناخدا،
ملاح،


جهانگرد

کسی که در شهرها و کشورها می‌گردد و سیاحت می‌کند، جهان‌نورد، گردشگر، سیاح، توریست،

فرهنگ معین

جهانگرد

(~. گَ) (ص فا.) سیاح، کسی که زیاد سفر می کند.


دریانورد

آن که با کشتی دریا را طی کند، ملاح. [خوانش: (~. نَ وَ) (ص فا.)]

فارسی به عربی

معادل ابجد

جهانگرد دریانورد

758

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری